۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

شایعه جوشن کبیر با صدای هایده



اولین مرجع شناخته شده ای که این شایعه را منشر کرد سایت آقای چشم پزشک خزعلی بود. دردناک ترین بخش نوشته هم آنجا بود که برای هایده طلب مغفرت کرده بود. یکی نیست به ایشان بگوید، آقای خزعلی شما که تازه دارید متوجه می شوید رزمنده نماهایی مثل خود شما چه گندی به مملکت زده اند. شما بهتر است برای خودت طلب مغفرت کنی. توی ایران انگار هر کی دکتر بشه، دیگه می تونه در مورد همه چیز و همه کس نظر بدهد.
هایده بدون شک یکی از بهترین خواننده های و بی نظیر ترین صداهای معاصر ایران است. اصلا هدف این نوشته بررسی شخصیت هایده نیست. ولی این شایعه  منتشر شده سعی دارد نشان دهد که هایده آدم خوبی بود چون دعای جوشن کبیر می خواند. پس شما هم اگر دعای جوشن کبیر بخوانید آدم خوبی هستید. یا بگونه ای متفاوت می خواهد بگوید اصل اسلام خیلی چیز خوبی است و مشکل از نحوه پیاده سازی جمهوری اسلامی است. اگر یک حکومتی مد نظر آقای دکتر خزعلی بر روی کار بیاید می تواند خیلی خوب اسلام را بر مردم فرو بنشاند.  
در زندگی نامه های هایده چیزی به عنوان روضه خوان بودن او ذکر نشده است. من خیلی جستجو کردم که خواننده اصلی دعای جوشن کبیر را پیدا کنم ولی به سه دلیل پیدا کردن این شخص بسیار مشکل و نا ممکن به نظر می رسد.
1-    پخش کردن صدای زن در ایران حرام است و سایت های رسمی ایران نمی توانند خواننده اصلی این دعا را اعلام کنند.
2-    نتیجه جستجو در مورد جوشن کبیر و هایده به سایت های و وبلاگ هایی رنگارنگی منتهی می شود که در واقع شایعه را منتشر کرده اند.
3-    ظاهرا حکومت از این شایعه ناراضی نیست و بدش نمی آید که به این شایعه دامن بزند.
البته در چند جا نام هایی برای خواننده روضه پیدا کردم. ولی آنها هم بدون مدرک بودند و قابلیت استناد ندارند. به هر حال جامعه ما علاقه خاصی به این شایعه نشان داده است و چه خوب است کسی پیدا شود که با نزدیکان یا بازماندگان هایده مصاحبه ای بکند و چند و چون این شایعه را دربیاورد. یا از راه دیگری اثبات کند که این حرف شایعه ای بیش نیست. در ادامه توانید صدای هایده در یک مصاحبه را با صدای خواننده دعای جوشن کبیر مورد ادعا مقایسه کنید.

 مصاحبه هایده با تلویزیون جام جم
 دعای جوشن کبیر منتسب به هایده

۱۳۹۲ تیر ۱۵, شنبه

حسین بازجو و شیرجه در چاه خلا



اگه دارید غذا می خورید، می خواهید غذا بخورید، کلا آدم ظریفی هستید، .... ادامه متن را نخوانید. چون ممکنه بسیار تهوع آور باشه.


مجسمه متفکر اثر رودن
اگر می خواهید صداقت یک آدم را چک کنید، ازش بپرسید دو تا مکان را که فکرش را باز می کنه نام ببرد. اگر گلاب به روتون توالت یکی از این مکان ها نبود، شک نکنید که یا آدم دروغگوییه یا با خودشم رودربایستی داره. اصلا دلیل اصلی پیشرفت غرب همین توالت فرنگیاست. دو ساعت هم توی توالت بشینی و فکر کنی اصلا خسته نمی شوی. حتی می توانی دستت را بگذاری زیر چانه ات و ساعت ها فکر کنی. اما توالت های ایران دو دقیقه بیشتر که بنشینی، زانو هایت درد می گیرد. در توالت های ایران وقت کافی برای غرق شدن در عمق موضوع پیدا نمی شود. اصولا توالت نقش مهمی در زندگی انسان ها دارد. حتی من یک جورایی مطمئنم که نیوتون قانون جاذبه را زیر درخت سیب کشف نکرد. ولی آخه نمی شه توی کتاب ها بنویسند که نیوتون در توالت مشغول ریدن بود و ناگهان با خود فکر کرد که چرا مدفوع او به جای اینکه بالا برود و در موهای بلندش گیر کند، به زمین می افتد. داستان را قشنگ و جذاب کرده اند مثل این فیلم های هالیوودی که الکی همه چیز ها را خفن نشان می دهند. یا من مطمئنم که ارشمیدس در حال قضای حاجت بوده که ناگهان از توالت به بیرون پرید و فریاد زد اورکا، اورکا و همه جا را به گند و گه کشیده. ولی وقتی پادشاه ازش پرسید چطور راه حل را پیدا کردی، خوب نمی تونست به پادشاه بگه که داشتم می ریدم. می تونست؟

من فکر نمی کنم هیچ جای دنیا توالت جسم مقدسی حساب بشه. حتی با اینکه توالت بخش عمده ای از شرع مقدس اسلام را به خودش اختصاص می دهد ولی باز هم متشرعین جرات ندارند توالت را به عنوان جسم مقدس معرفی کنند ولی به خوبی اهمیت توالت را در زندگی انسان درک کرده اند و می دانند که بازار بحث در مورد ریدن، بازار داغی نیست ولی مشتری زیادی دارد.

هیچ کس هم شاید خوشش نیاید که شغلش طراحی و بهینه سازی سنگ توالت باشد. ولی بعضی از این توالت فرنگی ها چنان سیفون پر بازده و دقیقی دارند که آدم انگشت به دهان می ماند که چطوری میشه که با دو قطره آب می تواند 6 کیلو جامدات را جابه جا کند. دست آخر هم همچین تمیز می شود که آدم هوس می کند کفه کاسه توالت را لیس بزند. خوب حتما یک گروه مهندس و محقق نشستند این سیفون و سنگ توالت را شبیه سازی و بهینه سازی کرده اند تا به چنین حاصلی رسیده اند. برای نمونه این ویدیو را ببینید.

بعد از این معاشقه کوتاه با سنگ توالت بریم سر اصل مطلب. فرق اصول گراها در ایران با بقیه احزاب و گروهها شامل اصلاح و سلطنت و مسعود و ؟؟؟1 طلب اینه که اگه لازم بشه که کسی دستش را برای حفظ قدرت در چاه توالت بکند، تا بقیه گروه ها و احزاب سرگرم پیدا کردن دستکش و لوله کش و راه های کم هزینه تر هستند، بیشتر اصول گرایان در چاه توالت شیرجه زده اند. مثلا این حسین شریعتمداری را نگاه کنید. یعنی هر سس و شعری را نیاز بشود در کیهان می نویسد. خیلی ها فکر می کنند که دیوانه است. ولی در واقع حاج حسین با کله شیرجه می زند توی توالت تا چهار تا بچه حزب اللهی دلشان بیاید دستشان در چاه خلا بکنند. من یکی که از پس کار حاج حسین بازجو بر نمیام. خدا وکیلی خیلی سخته اینقدر با اعتماد به نفس این جفنگیات را به هم ببافی.  معلوم نیست چی می زنه تو رگ لامروت.

البته شاید با خودتان بگید چون بقیه گروه ها دنبال اهداف انسانی تر هستند حاضر نمی شوند در چاه فاضلاب شیرجه بزنند. کشف حجاب ریهام سعید، مجری مصری را در نظر بگیرید. سر کله زدن با مسلمانان دو آتشه و خشک مغز بسیار سخت تر از شیرجه زدن در چاه توالت است. به یقین که بارها به مرگ تهدید شده است و لقب های آنچنانی به او داده اند. دختران ایرانی که سر و کله شان به گشت ارشاد افتاده است و سوزش تحقیر این خشک مغزان را تجربه کرده اند، می دانند که ریهام سعید چه کار سختی کرده. آزادی و آسایش به آسانی بدست نمی آید. فداکاری و شیرجه زدن در چاه خلا می خواهد.  

مثلا فرض کن توالت خونه شما گرفته. هر کاری هم می کنی باز نمی شه و هیچ راهی نمونده جز اینکه دستت را بکنی توی توالت و راهش را باز کنی. اگر هم باز نکنی یا باید بوی گندش را تحمل کنی و نتونی برینی.  به جان خودم شما اگه یک روز یبوست بگیری نتونی برینی، زمین و زمان رو به هم می دوزی، چه برسه یه اینکه سی و چند سال! الان هم گند و گهش داره از همه جای جامعه می زنه بیرون.

کرمکی

1- بخشی از گروه های سیاسی ایران مخصوصا اپوزوسیون خارج از ایران اصلا معلوم نیست دنبال چی هستند.
 2- این کلیپ هم خیلی بی ربط نیست3.

3- شماره 2 در متن نیست.

۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

پرونده مختومه پرواز 655



چند روز پیش سالگرد فاجعه غم انگیز پرواز 655 بندرعباس به دبی بود. این حادثه در سال 67  اتفاق افتاد و 290 کشته به همراه داشت. به نظر من صرف نظر از همه دیدگاه های سیاسی و با در نظر گرفتن ابعاد انسانی این حادثه، این فاجعه ضربه بزرگی به غرور ملی ایرانیان است. اگر در یک جمله بخواهم این حادثه را خلاصه کنم اینگونه خواهد شد :"یک هواپیمای مسافربری ایران در خاک ایران مورد حمله قرار گرفت و ایرانیان هیچ کاری جز عربده کشی در شهرهای ایران نکردند."
از آنجا که سقوط پرواز 655 هفتمین حادثه بزرگ تاربخ هوانوردی است، گزارشات مختلفی در مورد این حادثه وجود دارد. به غیر از گزارش های رسمی می توان به مستند های ساخته شده توسط بی بی سی و نشنال جئوگرافیک اشاره کرد. از آنجایی که ما ایرانی ها این حادثه را بارها از دید مسئولان جمهوری اسلامی و سیمای میلی دیده ایم، شاید بد نباشد که این مستند های کمی بی طرفانه تر را ببینیم.

مشاهده این دو مستند، احساسات مختلفی را در من بر انگیخت. اینکه فرمانده ناو آمریکایی مدال گرفته یا اینکه آمریکایی های چه واکنشی نشان می دادند برای من خیلی مهم نیست. بیشتر تحت تاثیر واکنش طرف ایرانی بودم. از همه ضایع تر صحنه شعار دادن سپاهیان در قایق های تندروی سپاه که یک جورایی به عنوان نماد وحشی گری و بی منطقی ارتش ایران نشان داده می شوند. صحنه آزار دهنده دیگر، مشت های گره کرده و گلوهای دریده است که هیچ دردی از ایرانیان را دوا نمیکند جز اینکه ایرانیان را مردمانی دور از تمدن و عقلانیت نشان می دهد. در نهایت هم چهره سفیر وقت ایران در سازمان ملل، که بجای غم و اندوه بیشتر مملو از غرور وشادی حاصل از گاف آمریکایی هاست. ولی یک حس از میان این غلیان احساسات با بقیه فرق می کند و خیلی دردناک است. اینکه یک اطمینان قلبی دارم که یک ایرانی یا یک گروه از ایرانی ها در نهایت با گرفتن مبلغی از طرف آمریکایی توافق کرده اند که پرونده را از لحاظ حقوقی مختومه کنند.

بر کسی پوشیده نیست که حکومت ایران در سالهای اول انقلاب دنیا را به هیچ جایش حساب نمی کرده و چپ و راست قواعد بین المللی را زیر پا می گذاشته.  خیلی مضحک به نظر می آید که همین حکومت برای پس گرفتن حق و حقوقش، دست به دامان سازمان های بین المللی بشود. به هر حال حادثه در 12 تیر 67 اتفاق اقتاده. کمتر از یک سال بعد در 27 اردیبهشت 68 نماینده سفیر ایران در هلند شکایتی را از طرف جمهوری اسلامی به دادگاه بین المللی تسلیم می کند. متن شکایت را می توانید از اینجا بخوانید. در نهایت در 20 بهمن 74 دولت آمریکا و ایران بر سر مسئله سقوط هواپیمای به توافقاتی رسیند و حکم  صادره دادگاه به امضای دو نماینده ایران و آمریکا رسیده است. این حکم را همراه با امضای خوشگل طرف ایرانی می توانید در اینجا ببینید. از مفاد این حکم می توان به موارد زیر به صورت خلاصه اشاره کرد.

1- آمریکا متعهد شده است که مبلغ 132 میلیون دلار به ایران بپردازد. از این مبلغ 62 میلیون دلار به عنوان غرامت به بازماندگان این حادثه باید پرداخت شود. مابقی مبلغ هم ذکر نشده که باید توی جیب کی برود. البته مبلغ 70 میلیون دلار باقی مانده در حدود ارزش هواپیما است. و لازم به ذکر است که من جایی گزارشی در مورد نحوه پرداخت مبلغ غرامت به بازماندکان این حادثه پیدا نکردم.

2- دولت ایران تعهد کرده است که دیگر پیگیر قضیه نباشد و اگر دوباره مشکلی بین ایران و آمریکا پیش آمد این قضیه را پیش نکشد.

حالا در نظر بگیرید حکومت ایران که برای کشته شدن 3 نفر 200 هزار تومان یا 58 دلار ناقابل جریمه تعیین میکنند. یا دو نفر را به خاطر 70 هزار تومان قابل دار اعدام می کند. با گرفتن این مبلغ کلی هم با دمش گردو شکونده.

کرمکی