۱۳۹۲ دی ۱۵, یکشنبه

بابک زنجانی و قهوه سه میلیون دلاری


به نظر شما مسئول افزایش قیمت ها کیست؟ فروشنده یا دولت؟

البته همین اول کار، خیال همه را راحت کنم که آقای زنجانی ارتباط مستقیم با این قهوه حدودا سه میلیون دلاری ندارد. ولی ماجرای دادگاه آقای میلیاردر ایرانی و بقیه سرمایه داران سابق ایرانی خیلی شبیه ماجرای این قهوه تلخ سه میلیون دلاری است. اول داستان قهوه را با هم بخوانیم.

خانم لیبک (لبیک نه، Liebeck) در سال 1994 یک قهوه داغ از مک دونالد می خرد. از شانس بد یا خوب این خانم، قهوه بر روی پایش می ریزد و دچار سوختگی شدید می شود. همین سوختگی باعث می شود که مک دونالد محکوم به پرداخت حدود سه میلیون دلار به خانم لیبک شود. 

نظر شما در مورد این ماجرا و حکم دادگاه چیست؟ واقعا چرا مک دونالد باید چنین جریمه سنگینی را به خاطر گناه نکرده بپردازد. اینکه یک پیرزنی دست و پایش به هم پیچیده، چه ربطی به مک دونالد دارد. از همه بدتر این قضیه چه ربطی به بابک زنجانی دارد. اگر کمی حوصله کنید متوجه ارتباط این دو قضیه با هم می شوید. 

خبر پرونده خانم لیبک به سرعت در سراسر دنیا مخابره شد. ولی تنها بخش های هیجان انگیز خبر مخابره می شد و واقعیت های خسته کننده از متن خبر یکی پس از دیگری حذف می شدند. در نهایت تنها پاراگراف بالا مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت و هزاران جک و شوی تلویزیونی در مورد این قضیه ساخته شد و خانم لیبک از یک فرد آسیب دیده به یک شیاد و کلاه بردار تغییر نقش داد. مک دونالد پرونده را دوباره به جریان انداخت و توانست مبلغ جریمه را بسیار کمتر کند. خانم لیبک هم از طرف مردم و رسانه ها به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. اما اصل قضیه چه بود و چرا دادگاه چنین حکم سنگینی داد. 

در آن سالها مک دونالد قهوه را با دمایی در حدود 80 تا 90 درجه سانتیگراد و بالاتر از دمای استاندارد به مشتری ارایه می کرد. تماس کوتاه کمتر از 15 ثانیه این قهوه داغ با پوست می تواند باعث سوختگی درجه 3 شود و پوست را از بین ببرد. خانم لیبک در روز حادثه به خاطر شدت سوختگی دچار شک می گردد که معمولا در سوختگی های بسیار شدید اتفاق می افتد و بیشتر از یک هفته در بیمارستان بستری می شود و پس از مرخصی از بیمارستان، درمان سوختگی اش تا دو سال طول می کشد. در نهایت این قهوه داغ 160،000 دلار برای خانم لیبک هزینه درمان به همراه می آورد. در همان دوران موارد زیاد مشابه دیگری نیز از سوختگی با قهوه مک دونالد مشاهده شده بود. برای همین هیئت منصفه دوازده نفری تشخیص می دهند که شرکت مک دونالد مقصر است و باید با کاهش دمای قهوه خود جلوی تکرار چنین حوادثی را بگیرد و به عنوان جریمه درآمد دو روز فروش قهوه خود را به خانم لیبک بپردازد. به عبارت دیگر این جریمه سنگین تنها به خاطر سوختگی خانم لیبک نبود، بلکه به خاطر ایمن نبودن محصولات شرکت مک دونالد بوده. برای اطلاعات بیشتر می توانید مستندی را که نیویورک تایمز به تازگی در این زمینه ساخته است، مشاهده کنید.  


حالا ربط این قضیه به بابک زنجانی جدای از مبلغ هنگفت، نقش رسانه ها در انتشار اخبار ناکامل و در نتیجه آن قضاوت ناصحیح مردم است. همچنین استفاده های سیاسی از این موج خبری از موارد تشابه این دو قضیه است. انتشار اخبار و اطلاعاتی از آقای زنجانی و ثروت هنگفت او در رسانه ها برابر بود با مجرم اقتصادی شدن او. التبه از این واقعیت نباید گذشت که کسب چنین ثروتی و اداره آن در ایران بدون هماهنگی و همراهی با حکومت امکان پذیر نیست. در اقتصاد مریض ایران امکان ندارد شخصی تنها با اتکا بر دانش و ابتکار شخصی به چنین ثروتی دست پیدا کند. حتی اداره یک کارخانه کوچک در ایران بدون همراهی و همکاری با حکومت بسیار دشوار است. پس هر کسی که سرمایه ای در ایران داشته باشد بدون شک متهم به همکاری با حکومت می شود و بدون شک ثروتش را از راه دزدی به دست آورده است مگر اینکه خلافش را اثبات کند.

چرا چنین اتفاقی در کشورهای غربی نمی افتند.برای نمونه چرا در آمریکا استیو جابز بنیان گذار اپل، با آن ثروت افسانه ای به عنوان یک قهرمان شناخته می شود و یا مارک زوکربرگ که با ساختن فیسبوک تقریبا یک شبه به یک ثروت هنگفت رسید، به عنوان یک مجرم اقتصادی شناخته نمی شود. به این دلیل که قوانین اقتصادی در آمریکا شفاف هستند، حتی قدرتمندترین سیاست مداران هم نمی توانند عواقب یک خطای مالیاتی کوچک را بپردازند. در چنین فضایی است که افراد مبتکر و خلاق می توانند به خاطر خدماتی که به مردم ارائه می کنند به ثروت های هنگفت دست پیدا کنند.  

خیلی خلاصه بگویم داستان بابک زنجانی و احمدی نژاد و سعید مرتضوی در حال حاضر یا داستان های مشابه مثل خاوری و شهرام جزایری و کرباسچی، بیشتر برای سرگرم کردن مردم است و معمولا ریشه در تصفیه حساب های سیاسی دارد. برای این است که حواس مردم از منبع اصلی مشکلات منحرف شود. برای اینکه مردم حواسشان نباشد که اقتصاد ولایی را هر کاریش بکنی آخرش همینه. مردم حواسشان نباشد که همه این بدبختی ها و تحریم ها به خاطر این است که نظر آقا به خصوص در زمینه روابط خارجی به نظر احمدی نژاد نزدیک تر است. 



یادمان باشد بابک زنجانی متهم است و با پیش داوری او را محکوم نکنیم. مطمئن باشید بابک زنجانی به خاطر دوستی با آقای حسین میرکاظمی و نقش داشتن در سرکوب اعتراضات مردمی مجازات نمی شود. مطمئن باشید بابک زنجانی به خاطر همراهی با مجتبی خامنه ای مجازات نخواهد شد. اگر چیزی به دادش برسد همین خوش خدمتی ها برای نظام است که او را نجات خواهد داد. شاید اصلا همه این داستان ها به خاطر زاویه پیدا کردن او با ولایت باشد. چرا هیچ وقت کسی سراغ حبیب الله عسگراولادی نرفت؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر بدهید